شما در حال حاضر اینجا هستید :
مجله اینترنتی ناب آفرینیبیزینس پلن چرا به طرح کسب و کار یا بیزینس پلن نیاز داریم؟چرا به طرح کسب و کار یا بیزینس پلن نیاز داریم؟افزودن دیدگاه
وجود يك طرح كسب و كار رسمي ، صرفنظر از اندازه كسب و كار آن ، به همان اندازه كه براي راه اندازي مهم است براي يك كسب و كار برقرار (محرز) نيز مهم است.
هر کارآفريني كه به کسب و کاری اشتغال دارد و يا قصد راهاندازی کسب و کاری را دارد، برای موفقيت، احتياج به يك طرح كسب و كار[1] (BP) واقعي و تحققپذير دارد. چندين دهه است كه محققان ثابت كردهاند عملکرد شركتهايي كه به داشتن طرح كسب و كار اهميت ميدهند، بهتر از شركتهايي است که اين كار را انجام نميدهند. متأسفانه مطالعات نشان ميدهد كه اغلب کسب و کارهای كوچك، براي نوشتن طرح كسب و كار جهت راهاندازي يا توسعه كسب وكار بياشتياق هستند. مطالعهاي توسط شركت ويلارد وشالمن نشان داد، فقط 14 درصد از شركتهاي كوچك، يك طرح كسب و كار مكتوب ساليانه دارند. همچنين اين مطالعه گزارش داد كه 60 درصد از اين شركتها، هيچگونه طرح مكتوبي ندارند.
چرا به تدوین طرح كسب و کار نیاز داریم؟
طرح كسب و كار يك خلاصه مكتوب از فعاليتهای اقتصادی كارآفرين ميباشد كه داراي جزئيات مالي و عملیاتی، استراتژي، موقعيتهاي بازاريابي، تواناييها و مهارتهاي وی ميباشد. هيچ جايگزيني براي يك طرح كسب و كار سازماندهيشده وجود نداشته و هيچ راه ميانبري براي تدوین آن وجود ندارد. اين طرح همانند يك نقشه راه، به كارآفرين در راهاندازی و اداره يك کسب و کار موفق كمك ميكند. اين طرح، مسيري را كه کسب و کار در پيش دارد، اهداف و موقعيت آن و چگونگي رسيدن به آن اهداف و موقعیتها را تشریح میکند. به عبارت دیگر، يك سند مكتوب است كه كارآفرين، تحقيقات لازم را در مورد آن انجام داده و موقعيتهاي مختلف را به طور مناسب بررسي كرده است. در واقع، طرح كسب و كار، مسیر پیش روی کارآفرین را روشن میکند و از گمراهي و انحراف آن جلوگيري ميكند.
يك طرح كسب و كار سه نقش اساسي ایفا میکند:
اولين و مهمترين نقش، هدايت عمليات کسبوکار از طریق ترسيم مسيرهاي آينده و برنامهريزي استراتژيك است. اين طرح، مأموريت، اهداف، مقاصد، تحلیل بازار، بودجه و پيشبينيهاي مالي، بازارهاي هدف و استراتژيها را مشخص ميكند و به ما كمك ميكند كه کسب و کار را به خوبی هدايت كنیم.
دومين نقش يك طرح كسب و كار، توانایی جذب سرمایه از وامدهندگان و سرمايهگذاران است. یک طرح کسب و کار مطلوب، به وامدهندگان و سرمایهگذاران ثابت میکند که کسب و کار ما قادر است وامها را پرداخت کند و نرخ مناسبی از سود تولید کند.
نقش سوم طرح كسب و كار این است که ما را وادار میکند تا نگاه واقعبینانهای به ایدههای خود داشته باشیم. همچنین ما را ملزم میکند تا شانس موفقیت معاملات اقتصادی خود را به صورت عینیتری مورد ارزیابی قرار دهیم.
آزمودن كسب و كار
برای جذب سرمایه گذاری، یک طرح کسب و کار باید سه آزمون را توسط وامدهندگان و سرمایه گذاران بگذراند:
الف- آزمون عملی بودن
ب- آزمون رقابتی
ج- آزمون ارزش
دو آزمون اول دارای دو بخش داخلی و خارجی میباشند.
آزمون عملی بودن: بخش خارجی آزمون عملی بودن، شامل اثبات این مسئله است که آیا واقعا بازار برای محصول یا خدمت ما وجود دارد یا خیر. این بخش بر روی جذابیت صنعت، رشد و یا افت بازار، مشتریان بالقوه، اندازه بازار و میزان رقابت تمرکز دارد. کارآفرینانی که این بخش از آزمون عملی بودن را بگذرانند، ثابت میکنند که در بخش بازاریابی طرح کسب و کار خود، تقاضای بسیار زیادی نسبت به ایدهی آنها وجود دارد.
بخش داخلي آزمون عملی بودن بر روي خود محصول يا خدمت تاكيد دارد. آيا کسب و کار واقعا ميتواند به منظور بازگشت هزينهها، در طرح كسب و كار خود، اين محصول را تولید کند؟ آیا اين از آنچه هم اكنون رقبا ارائه میکنند و میفروشند، متمايز است؟ آيا براي مشتريان داراي ارزشی مطلوب خواهد بود؟
آزمون رقابتی: بخش خارجي آزمون رقابتی، موقعيت نسبي کسب و کار را نسبت به رقبای اصلي مورد ارزيابي قرار ميدهد. چگونه نقاط ضعف و قوت ما با نقاط ضعف و قدرت رقبا، هماهنگ ميشود؟ آيا اين تفاوتها، حيات و موفقيت ما را تهديد ميكند؟
آزمون رقابتی داخلي بر روي توانايي مديريت براي ايجاد يك کسب و کار تمركز ميكند كه بتواند در كنار رقبای موجود، به بقاي خود ادامه دهد. براي عبور از اين آزمون، يك طرح بايد كيفيت، مهارت و تجربه تيم مديريت را در فعاليت اقتصادي اثبات كند و این که شركت چه منابع ديگري دارد كه ميتواند به حيات رقابتي خود در بازار ادامه دهد؟
آزمون ارزش: براي اين كه وامدهندگان و سرمايهگذاران را متقاعد سازيم تا پولشان را وارد معاملات اقتصادي كنند، يك طرح كسب و كار بايد به آنها اثبات كند كه احتمال بازپرداخت يا نرخ سود، بسيار بالاست. يك طرح بايد وامدهندگان و سرمايهگذاران را متقاعد كند كه سود قابل توجهي به دست میآورند. اصول تجاري كه سرمايهگذاران طي چندين دهه براي ارزيابي ماهيت مالي يك فعالیت اقتصادي به كار بردهاند، اکنون نیز معتبر ميباشد. ارزيابيها بر اساس فرضيات بازار انجام ميشود.
امروزه تهیه طرحهايي بر اساس ارقام واقعي، بسيار مهم است. مدل كسب وكار بايد با عقل و استدلال، همخوانی داشته باشد. فعاليتهاي اقتصادي بايد يك ديدگاه استراتژيك و طولاني مدت داشته باشند و بر روي عمليات اقتصادي، تمركز عملي وكاربردي داشته باشند. كارآفرينان بايد بتوانند به وضوح، آگاهی خودشان را در مورد موارد زير نشان دهند:
الف) هزینه مواد اولیه و كل هزينههاي مربوط به تولید كالا یا خدمت
ب) هزينه تولید هر واحد محصول
ج) قيمت فروش تعیین شده بر مبنای بازار و حاشیه سود ناخالص
د) نقطه سر به سر
شاید بزرگترين خدمتي كه يك طرح كسب و كار به كارآفرين ارائه ميكند، تفهيم اين مسئله است كه راهاندازی یک کسب و کار، کار آسانی نیست. گاهي در زمان تدوین طرح و قبل از اجرا، كارآفرين با اين واقعيت رو به رو میشود كه انجام این فعالیت، غيرممكن است.
هنگام آمادهسازي يك طرح كسب وكار، ارزش واقعي طرح، تنها به خود طرح بستگي ندارد، بلكه به فرآيندي بستگی دارد كه يك كارآفرين براي خلق يك طرح كسب و كار، از آن عبور ميكند. آنچه كارآفرين در مورد کسب و کار خود ميداند، همچون بازار هدف، احتياجات مالي و ساير عوامل، ميتوانند در موفقيت آميز بودن يك فعاليت اقتصادي مؤثر باشند. اين فرآيند به كارآفرين کمک میکند تا به جاي «فكر ميكنم» بگويد «من ميدانم.» وی اشتباهات خود را روي كاغذ مرتکب میشود که اين كار، عوارض بسیار کمتری نسبت به اشتباه در دنياي واقعي دارد.
تدوین يك طرح كسب و كار باعث كاهش خطر و ابهام در فعاليت يك کسب و کار ميشود. يك طرح كسب و كار انعكاسي از سازنده آن است و بنابراين بايد نشان دهد كه كارآفرين به طور جدي در مورد فعاليت اقتصادي و نحوه رسيدن به موفقيت، فكر كرده است. يك طرح كسب و كار دقيق و خردمندانه، اولين تأثير مثبت خود را روي افرادي كه آن را ميخوانند، ميگذارد. در اغلب موارد، وامدهندگان و سرمايهگذاران قبل از آن كه حتي با كارآفرين ملاقات كنند، طرح كسب و كار وی را مطالعه ميكنند. سرمايه گذاران باتجربه وقت خود را براي ملاقات با فردی كه طرح كسب وكارش بسیار ضعیف است، صرف نميكنند.
يك كارآفرين نباید تدوین طرح کسب و کار خود را به دیگران محول کند. كارآفرين، يك نيروي هدايتكننده ايده کسب و کار است و فردي است كه به بهترين شكل، ميتواند ديدگاه و احساسات خود را براي تبديل ايده به يك کسب و کار موفق، بیان كند. از سویی دیگر، به دليل آنكه كارآفرين، طرح را به وامدهندگان و سرمايهگذاران ارائه ميکند، بايد هر جزء از طرح كسب و كار را درک کرده باشد. در غير اين صورت، نميتواند به نحو متقاعد كننده اي از آن دفاع کند و سرمايه گذاران آن را رد خواهند كرد.
كارآفرين بايد در طرح کسب و کار، به طور واقعبينانه ريسكهاي کسب و کار را ارزيابي كند و براي مواجهه با آنها، استراتژي داشته باشد تا سرمايهگذاران بتوانند به طرح اعتماد كنند. آنها ميخواهند دلایل محکم و متقنی را در طرح ملاحظه کنند كه سودآور بودن کسب و کار را ثابت می کند.
شايد بهترين راه براي درك نياز به يك طرح كسب وكار، شناخت قانون «دو سوم» باشد كه ميگويد: دو سوم كارآفريناني كه فعاليت اقتصادی دقيق و پايداري انجام ميدهند، حمايت مالي جذب خواهند كرد و افرادي كه حمايت مالي جذب ميكنند، فقط دو سوم از آنچه را كه ابتدا درخواست كردهاند، بدست ميآورند و به ميزان دو سوم، ديرتر از زمان پيش بيني شده، آنها به سرمايه دسترسی پیدا خواهند کرد. مؤثرترين استراتژي براي جلوگيري از قانون دو سوم، ارائه يك طرح كسب و كار است.
از ایده تا محصول
یک ایده یا فرصت در مسیر خود برای تبدیل به محصول/خدمت نهایی باید گامهایی را طی کند تا توجیهپذیری و عملیاتی بودن آن اثبات شود. هر چند بسته به ایده و نوع کسب و کاری که میخواهیم راهاندازی کنیم، ممکن است گامهایی به این فرآیند اضافه و یا از آن کم شود، اما به طور کلی، یک ایده/فرصت مراحل زیر را میپیماید:
شایان ذکر است که فرآیند تبدیل ایده به محصول/خدمت نهایی، یک فرآیند خطی نیست، بلکه برگشت پذیر بوده و در مراحل مختلف آن، امکان بازگشت به گامهای قبلی و اعمال تغییرات جدید وجود دارد.
مطالب مرتبط
خواندن مطالب زیر به شما پیشنهاد می شود
پربازدید ترین مطالب
-
ایده کوئسشن باکس و سوال چالشی اینستاگرام
این سوالات را میتوانید بصورت ایده کوئسشن باکس در استوری خود قرار دهید.
نظرات کاربران