شما در حال حاضر اینجا هستید :
مجله اینترنتی ناب آفرینیمشاهیر آشنایی با کارآفرین ملی؛ میرمصطفی عالی نسب + ویدیوآشنایی با کارآفرین ملی؛ میرمصطفی عالی نسب + ویدیوافزودن دیدگاه
میرمصطفی عالی نسب در سال 1296 در شهر تبریز متولد شد. او 88 سال عمر کرد و در حساس ترین برهه های تاریخِ معاصر، نقش آفرین بود. عالی نسب مردی بود که با ساخت اولین چراغ های نفت سوز در ایران، اصلی ترین سرمایه کشور یعنی نفت را به خانه های مردم ایران رساند و با تلاش های عالی نسب بود که مردم ایران برای اولین بار گرما و نور نفت را احساس کردند.
رادیو صدا: «روز چهارشنبه اول آذرماه شاهنشاه آریامهر ضمن بازدید از نمایشگاه صنایع ایران به غرفه صنایع نفت سوز عالی نسبت تشریف فرما شدند و محصولات صنعتی این واحد اقتصادی را از نزدیک مشاهده فرمودند.
هنگام بازدید شاه از غرفه مذکور، آقای نخست وزیر و آقای دکتر عالیخانی وزیر اقتصاد، آقای علم وزیر دربار شاهنشاهی، آقای منصور وزیر اطلاعات، آقای مهندس ریاضی رییس مجلس شورای ملی و جمعی دیگر از شخصیت های مملکتی افتخار حضور داشتند. ابتدا از طرف مسئول غرفه خیرمقدم عرض شد و آنگاه شاه از چگونگی وضع کارخانه و نوع تولیدات صنعتی آن پرسش هایی فرمودند که در جواب به عرض رسید که مصحولات این کارخانه در حال حاضر بخاری- اجاق های خوراکپزی، و انواع سماورهای نفت سوز می باشد.
شاهنشاه آریامهر سپس در مورد برنامه های آینده کارخانه سوال فرمودند در این هنگام مسئول غرفه توجه شاهنشاه را به ماکت کارخانه جلب نمود و ضمن آن گزارش لازم در مورد طرح توسعه کارخانه و برنامه آینده تولیدات صنعتی این کارخانه به عرض رسید که با اجرای این طرح ظرفیت تولیدی کارخانه تا 5 برابر مجموع تولیدات فعلی افزایش خواهدیافت و در آینده نزدیک هم این طرح به مرحله اجرا درخواهد آمد. در نتیجه علاوه بر محصولات فعلی، تولیدات دیدی هم در زمینه وسائل خانگی به بازار عرضه خواهدشد.»
نمایشگاه صنعتی سال 46 از نظر به کار بردن طرح های تازه و آشنا به نوشته نشریه اتاق بازرگانی شاخص و عالی بود. طراحی غرفه ها از نظر استفاده از سبک های مختلف معماری درخور توجه بود. هم طرح های سنتی ایرانی مثل معماری های خاص اصفهان و هم سبک های معماری تند و پرتحرک غربی در آن به کار رفته بود.
شاه و هیئت همراهش در بین غرفه ها قدم می زدند. آن طور که نقل کردند محمدرضا به دقت محصولات را می دید و درباره آن ها می پرسید. یکی از غرفه ها که محمدرضا شاه پهلوی با دقت محصولاتش را از نظر گذرانده بود، دست رنج کسی نبود جز میرمصطفی عالی نسب که پس از فروپاشی رژیم شاه، به عنوان یکی از مشاوران اصلی اقتصادی در بدنه دولت های انقلابی، مسیر اقتصاد کشور را به طور کامل عوض کرد.
میرمصطفی عالی نسب در سال 1296 در شهر تبریز متولد شد. او 88 سال عمر کرد و در حساس ترین برهه های تاریخ موثر نقش آفرین بود. عالی نسب مردی بود که با ساخت اولین چراغ های نفت سوز در ایران، اصلی ترین سرمایه کشور یعنی نفت را به خانه های مردم ایران رساند و با تلاش های عالی نسب بود که مردم ایران برای اولین بار گرما و نور نفت را احساس کردند.
مصطفی در سال های پیش از انقلاب اسلامی به دولت مصدق مشاوره اقتصادی می داد و در سال های پس از انقلاب و دوران جنگ، مشاور نخست وزیر بود. او دوران دو شاه پهلوی، وقوع دو جنگ جهانی، یپروزی انقلاب اسلامی و ریاست جمهوری 9 رییس جمهور در دوران پس از انقلاب اسلامی را حس کرد. نام او در عمری که گذراند بارها در کنار نام افراد موثر در اقتصاد و سیاست قرار گرفت و به جرات می توان گفت که عالی نسب از سرشناس ترین فعالان اقتصادی روزگارش بود.
نفت و گاز عالی نسب
علاءالدین برای بچه های دهه شصت و پنجاه یادآور گرمایی خاطره انگیز است اما اثرگذاری این وسیله گرمایشی در زندگی ایرانیان فقط محدود به یک نوستالوژی نیست. علاءالدین به عنوان رقیب والور وارد بازار وسایل گرمایشی ایران شد. زمانی که نفت رو به ملی شدن می رفت، مصطفی عالی نسب که پیش از آن فروشنده والور انگلیسی بود، صنعتی را بنیان گذاشت که هنوز نفس می کشد و قل قل سماورهایش هنوز صبح ها فضای آشپزخانه های ایرانی را پر می کند.
عالی نسب در سال 1329، به درخواست محمد مصدق صنایع نفت و گازسوز عالی نسب را تاسیس کرد. در آن زمان نفت کش های ایرانی وسط دریا و اقیانوس معطل مشتری می ماند و نفت ایران تحریم شده بود. بنابراین مصدق می خواست که مصرف داخلی نفت افزایش پیدا کند پس صنعتگر تبریزی و فارغ التحصیل مرکز بازرگانی آلمانی ها را تشویق کرد تا چیزی بسازد که مردم به جای ذغال، از نفت برای گرما و پخت و پز استفاده کنند.
سال های 1329 اولین محصول بنگاه صنعتی عالی نسب روانه بازار شد. سماور عالی نسب محمد مصدق را حسابی سر ذوق آورد تا اندازه ای که مهمانی ای برگزار کرد که در آن چای را با سماور عالی نسب تهیه کرده بود. از آن سال به بعد روند رشد کارخانه عالی نسب صعودی بود. تا سال 1343 این گروه صنعتی موفق شد در یازده نمایشگاه داخلی شرکت کند و البته محصولات عالی نسب به نمایشگاه هایی مثل نمایشگاه بین المللی بروکسل، ازمیر و کابل هم راه یافت.
با وجود این که در آن زمان هیچ محدودیتی برای واردات کالاهای خارجی به ایران نبود، کارخانه عالی نسبت 800 نماینده فروش در شهرهای ایران داشت و محصولاتش را به دیگر کشورهای جهان صادر می کرد. تا سال ها عالی نسب در بازار داخلی، بی رقیب بود و عنوان بزرگ ترین سازنده انواع سماور و اجاق نفتی را به نام خود ثبت کرده بود. البته راهی که عالی نسب پیمود، کم پرفراز و نشیب نبود.
مصطفی عالی نسب در حلقه 15 نفره مشاوران اقتصادی محمد مصدق حضور داشت اما پس از کودتا کارخانه اش را تعطیل کرد. عالی نسب نقل کرده است که در اعرتاض به کودتا و کودتاچیان کسب و کارش را تعطیل کرده است. در بعضی منابع نقل شده که سرلشکر زاهدی عالی نسب را احضار کرده و با تهدید و توهین از او بازجویی کرده است. گروهی این داستان را این طور نقل کردند که زاهدی به عالی نسب کنایه زده که کارخانه ای که در دوره مصدق ساختی را در زمان ما تعطیل کردی و عالی نسب هم پاسخ داده به این دلیل که در آن زمان به آینده ایران امیدوار بودم اما حالا نیستم.
تعطیلی کارخانه عالی نسب در اعتراض به کودتا با وجود فشارهای سرلشکر زاهدی تا مدتی ادامه پیدا کرد اما دوام نیاورد. در نهایت عالی نسب با دریافت پیغامی از مراجع دینی به کسب و کارش بازگشت. آیت الله سیدرضا زنجانی و مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی در جلسه مخفی نضهت مقاومت ملی شجاعت و غیرت عالی نسب را ستایش می کنند و از وی می خواهند که کارخانه اش را برای حمایت از مبارزان باز کند. عالی نسب تقاضای مراجع را می پذیرد و سماورسازی را دوباره راه اندازی می کند.
شروع دهه انقلاب صنعتی در ایران برای عالی نسب همزمان با احداث کارخانه کارتن سازی میهن بود. عالی نسب این کارخانه را در سال 1341 راه اندازی کرد. کارخانه ای که 10 سال بعد در سانحه سقوط هواپیما آتش گرفت و از بین رفت. «می گویند زمانی که جت فانتوم در کارخانه کارتن سازی اش افتاد و به تمامی سوخت، همین که به کارخانه رسید پرسید «کسی آسیب دیده؟»
هر که را دید می پرسید که آیا کسی آسیب دیده و وقتی مطمئن شد که کسی آسیب ندیده نفسی راحت کشید و سپس داستان ملانصرالدین را تعریف کرد که ملا روزی کنار جوی آب نشسته بود و شلوارش را می شست. آب شلوارش را برد. گفتند ملا آب شلوارت را برد. گفت عید ندارد خیلی کثیف بود. او می گفت مال دنیا بسیار کثیف است و سرمنشا تمامی مفاسد که برای به دست آوردنش انجام می گیرد. بهتر که برود.»2
چنین شکست هایی برای عالی نسب مسئله نبود. او بعدها در زمینی بزرگ تر کارخانه ای دیگر احداث کرد. در سال هایی که واردات آزاد شده بود و بیشتر بنگاه های تازه کار به همین دلیل در مرز ورشکستگی قرار گرفته بودند، کارخانه های عالی نسب به دلیل پشتکار، دانش و مدیریت او سرپا ماندند و با محصولات خارجی رقابت کردند. محصولاتی که در سال 1329، مصدق تحریم واردات آن ها را دنبال می کرد اما عالی نسب با او مخالفت کرده و گفته بود ممنوعیت واردات، نوآوری و توان رقابت را در کارخانه من می کشد.
مشاوره به صفرکیلومترها
بهزاد نبوی در آخرین سالگردی که در موسسه دین و اقتصاد برای مصطفی عالی نسب برگزار شد از عالی نسب به عنوان مشاوری برای سیاستمداران انقلابی آن زمان یاد می کند که چیزهای پیچیده را برای صفر کیلومترها ساده و قابل فهم می کرد. نبوی می گوید: «خاطرم هست در جلسه ای در شورای اقتصاد می خواستیم از واردات گندم بی نیاز شویم، ارز هم کم داشتیم و می خواستیم گندم وارد نکنیم.
بحث شد که در دشت مغان به جای این که این همه درخت باشد، گندم بکاریم. بحث زیادی در این زمینه شد. آقای عالی نسب گفت «چرا شما فکر می کنید نیاکان ما چهار، پنج هزار سال عقل شان نمی رسیده که در دشت مغان گندم بکارند؟ لابد نمی شده.» ظاهرا هم حق با ایشان بود و آن پروژه هم اجرا نشد و دشت مغان کماکان محل کشت غلات نیست. تا جایی که به یادم می آید، از شهید رجایی می شنیدم که همیشه از عالی نسب خیلی تعریف می کرد. ایشان چون سنش بالا رفته بود، کمی دست هایش می لرزید و ظاهرا کمی پارکینسون داشت. شهید رجایی می گفت وقتی دست های عالی نسب می لرزد، دل من هم می لرزد. من نه اقتصاددان هستم و نه در جریان مسائل روز کشور هستم، منتها دغدغه خیلی بزرگی دارم که وضعیت اقتصادی کشور است.»
مصطفی عالی نسب پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کمیته ها و شوراهای مختلفی حضور پیدا کرد. عضویت در شورای طرح های انقلاب، شورای اقتصاد، شورای پول و اعتبار، تاسیس و ریاست شورای صادرات غیرنفتی، عضویت در هیئت موسس سازمان صنایع ملی، مشاور اقتصادی نخست وزیر و رییس جمهور، راه اندازی مجدد مجتمع مس سرچشمه و فولاد اهواز، مدیرعاملی کارخانه ایران ناسیونال از فعالیت های اقتصادی او در سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
عالی نسب پس از آغاز جنگ تحمیلی مورد اعتماد و اطمینان نخست وزیر وقت قرار گرفت و به عنوان مشاور او، در اجرای سیاست های یارانه ای نقش موثری ایفا کرد. عالی نسب پس از پایان جنگ و آغاز سیاست های تعدیل اقتصادی نقش کمتری در مشاوره به دولت ها ایفا کرد. او در این سال ها به فعالیت های خیرخواهانه بیشتر گرایش داشت تا حضور در مناصب دولتی و اقتصادی.
عالی نسب در دهه هفتاد به عنوان یک فعال اقتصادی کمتر در اتاق بازرگانی دیده می شد. او با برگزاری اولین انتخابات در اتاق بازرگانی از پارلمان بخش خصوصی رفت هر چند ارتباطش را با اعضا حفظ کرده بود. او از سال 1328 به بعد کارت بازرگانی اش را تمدید نکرده بود. عالی نسب در هفتمین روز از تیرماه سال 84 درگذشت. علاقه مندان به صنعت، ملی گرایان و سیاستمدارانی که تلاش های شبانه روزی عالی نسب را از نزدیک دیده بودند، فردای آن روز پیکر عالی نسب را از مقابل منزلش در خیابان ولی عصر تهران تشییع کردند.
اهالی مطبوعات که یکی زا آن ها یعنی گل آقا، عالی نسب را عارفی دانسته بود که دلت می خواهد سرت را روی شانه هایش بگذاری و خستگی در کنی، از آن زمان تاکنون درباره عالی نسب بارها و بارها نوشته اند. البته گل آقای یک سال زودتر از مردی که او را عارف قرن 5 و 6 هجری دانسته بود، از دنیا رفته بود.
عالی نسب مردی بود که با وجود تمام مشغله های تولیدی و صنعتی به مطبوعات هم نظری داشت و به آن ها کمک می کرد. حمایت های الی از طنزنویسان مجله گل آقا و مکتب اسلام از نمونه این کمک هاست. سیزده سال پیش چراغ عمر عالی نسب در حالی خاموش شد که هزاران محصول کارخانه او سال ها خانه های ایرانی را روشن کرده و به آن گرما داده بود و این داستان هم چنان ادامه دارد.
صنعت همه چیز او بود
اسدالله عسگراولادی، رییس اتاق بازرگانی ایران و چین: اسدالله عسگراولادی بازرگانی پیشکسوت و طرفدار اقتصاد حامی بخش خصوصی و بازار آزاد است. عسگراولادی در سال های پیش از انقلاب اسلامی با مرحوم عالی نسب در فعالیت های سازمان مدرسه سازی به واسطه حضور عبدالله توسلی، دایی اش آشنا شده است. او یکی از هشت نفری است که با حکم امام خمینی (ره) به عنوان نماینده امام در اتاق بازرگانی پس از انقلاب مشغول به کار شدند. هشت نفری که در حال حاضر سه نفر از آن ها زنده ماندند.
اسدالله عسگراولادی از دوره همکاری با مرحوم عالی نسب در اتاق بازرگانی به خوبی یاد می کند هرچند رویه این دو در اقتصاد نشان می دهد که از نظر رویکردها چقدر با یکدیگر متفاوت بودند. از نظر عسگراولادی، عالی نسب صنعت گری سخت کوش و بااراده بود که به جز صنعت به هیچ چیز دیگر فکر نمی کرد.
مرحوم عالی نسب را به خاطر مشاورت های او به دولت زمان جنگ و تمایلاتش به اقتصاد یارانه ای بیشتر از آن زاویه قضاوت می کنند اما آنچه ما از عالی نسب در دوره همکاری در اتاق بازرگانی و دیگر دوره ها دیدیم متفاوت است. ما که با او کار کردیم بیشتر شخصیت عالی نسب را دیدم تا اقتصادی که از آن طرفداری می کرد. شخصیت عالی نسب از اقتصاد چپ گرا و یارانه ای متفاوت بود. او شخصیتی ارزشمند برای اقتصاد کشور بود.
«صنعت تمام علاقه عالی نسب را جلب کرده بود. او پس از این که از تبریز به تهران آمد دو بنگاه صنعتی مهم را راه اندازی کرد. یکی صنعت بخاری سازی بود که پس از مدتی به سمت تولید سماور و وسایلی از این دست رفت و دیگری کارتن سازی عالی نسب بود. او این دو کار صنعتی بزرگ را شکل داد که هنوز هم ماندگار است.
در 25 بهمن ماه سال 1357 حضرت امام خمینی (ره) هشت نفر را به عنوان نماینده به اتاق بازرگانی معرفی کرد. ارتباط کاری من و مرحوم عالی نسب در آن دوران بیشتر از همیشه بود و نزدیک به 15 سال در این دوره در اتاق بازرگانی با هم کار کردیم. در این دوره با تقی حاج طرخانی، محمدعلی نوید، علینقی خاموشی، علاء میرمحمد صادقی، ابوالفضل کرد احمدی، علی اکبر پورهاشمی و مصطفی عالی نسب تیم هشت نفره ای را تشکیل می دادیم و با فرمان امام (ره) به اتاق بازرگانی آمدیم. هر کدام از ما مسئولیت یک بخش را پذیرفت که من مسئول بازرگانی بودم و مصطفی عالی نسب به دلیل علاقه وصف ناپذیرش به صنعت، مسئولیت صنعت را پذیرفت. همکاری ما در آن دوران به یادماندنی و خوب بود.
در سال های 60 تا 68، عالی نسب به عنوان مشاور اقتصادی نسخت وزیر فعالیت می کرد. در این دوره او بیشتر متمایل به افکار و عقاید دولت بود و عمده وقتش را در همین مشاوره ها می گذراند. اجرای عقاید ویژه مصطفی عالی نسب در آن دوران با در نظر گرفقتن شرایط اقتصادی زمان جنگ سرآغاز فصلی تازه در اقتصادی ایران بود.
عالی نسب رسیدگی به صنعت را از هر چیزی واجب تر می دانست و به نظر من، او تا مرز افراط در علاقه به صنعت پیش رفته بود. مصطفی عالی نسب تا اندازه ای به صنعت علاقه داشت که می گفت باید همه چیز را رها کرد و به صنعت پرداخت. در زمینه فعالیت های صنعتی هم خوش فکر بود و همین خوش فکری احترام همه را نسبت به او بر می انگیخت. احترامی که البته صرفا ریشه در فکر اقتصادی او و علاقه اش به صنعت نداشت.
در سال های پش از پیروزی انقلاب اسلامی، من مرحوم عالی نسب را در سازمان مدرسه سازی ملاقات می کردم. پنج یا شش سال پیش از وقوع انقلاب اسلامی بود. من همراه با دایی ام عبدالله توسلی به سازمان مدرسه سازی می رفتیم، سازمانی که برای انجام امور خیر در زمینه آموزش ایجاد شده بود. علاء میرمحمد صادقی همراه برادرش بهاء میرمحمدصادقی هم در این سازمان حضور داشتند. در آن سازمان از مصطفی عالی نسب به عنوان یکی از مهم ترین خیرین تهران یادمی کردند. فعال و خوش فکر بود. از هشت صبح تا هشت شب کار می کرد و برای مستضعفان هم وقت می گذاشت، کاری که بسیار ستودنی بود.
مرحوم عالی نسب سختی های کار را به جان می خرید. شوق وصف ناپذیر او به کار باعث شده بود از دیگران هم چنین انتظار داشته باشد. بسیار خوب به خاطر داریم که زمانی برای گفت و گو و برنامه ریزی برای یک طرح صنعتی دور هم جمع شده بودیم و صحبت می کردیم که باید کار را از کجا شروع کنیم.
مصطفی عالی نسب با کرداحمدی بسیار رفیق بود. کرداحمدی گفت «اینجا آفتاب است برویم توی سایه بنشینیم.» عالی نسب به او گفت «من می خواهم تو را ببرم پای کوره تو می خواهی بروی توی سایه بنشینی؟!» از عالی نسبت چنین خاطره هایی زیاد داریم. او تلاش می کرد با زحمت زیاد طرح های صنعتی اش را پیش ببرد و همین پشتکار و تلاش، عالی نسب را تبدیل به یک صنعت گر موفق و نمونه کرده بود.
ارتباط کاری من و مصطفی عالی نسب در اتاق بازرگانی تا سال 64 ادامه پیدا کرد. در این سال برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی در اتاق بازرگانی برای انتخاب هیئت نمایندگان انتخابات برگزار شد. مصطفی عالی نسب در انتخابات اتاق بازرگانی شرکت نکرد اما تا سال ها بعد برای امضای اوراق به عنوان نماینده امام خمینی (ره) در اتاق بازرگانی حاضر می شد.
ارتباط ما جدای از فضای کاری، تا یکی دو ماه پیش از فوت او ادامه پیدا کرد. شنیده بودم که کسالت او وخیم شده اما باز هم خبر درگذشت مصطفی عالی نسب پرتلاش ناگهانی و غیرمنتظره بود. خوب به خاطر دارم که در اتاق بازرگانی شنیدم که حال او خوب نیست و دو روز بعد، خبر فوت او به ما رسید.
از آن هشت نفر رفیقی که با فرمان امام خمینی (ره) به اتاق بازرگانی آمدند تنها سه نفر زنده ماندند. مصطفی عالی نسب در سال 84 به رفقای از دست رفته پیوست و تنها من، علاء میرمحمد صادقی و علینقی خاموشی از آن گروه هشت نفره در اتاق بازرگانی باقی ماندیم. در سال های گذشته از مصطفی عالی نسبت با القاب متفاوتی یاد می کنند. یکی از این القاب پدر صنعت ملی ایران است. در آن زمان که مصطفی در قید حیات بود ما همگی از حسن تقضلی کاشان به عنوان پدر صنعت یاد می کردیم.
در آن زمان افرادی بزرگ تر از عالی نسب هم در صنعت فعالیت کرده بودند اما آنقدر شخصیت عالی نسب قابل احترام بود که در کنار افرادی مثل خلیلی به عنوان پدر صنعت از او یاد شود. نمی دانم به واقع چقدر این القاب شایسته علی نسب بود. به من هم می گویند پدر تجارت اما من پدر تجارت نیستم. به نظر من عالی نسب یک شخصیت قابل احترام بود. او در دوره فعالیت در اتاق بازرگانی به جبهه هم زیاد رفت و آمد می کرد. اهمیت و توجه او نسبت به مسائل پیرامونش از او فردی به معنای واقعی کلمه انقلابی ساخته بود.
در این ویدیو که با عنوان عالی نسب از شبکه مستند سیما پخش شده، می توانید نکات عمیق تری از زندگی این کارآفرین بزرگ را مشاهده کنید.
پی نوشت ها:
1. اجمالی پیرامون نمایشگاه صنعتی آبان 46/ نامه اتاق بازرگانی، سال 46، شماره 158 از صفحه 33 تا 42.
2. مردی که انحصار تولیدات انگلیسی را شکست، نامه اتاق بازرگانی، سال 92، شما 86.
3. www.ires.ir/Contents/Content-Details.aspx?CID=249
مطالب مرتبط
خواندن مطالب زیر به شما پیشنهاد می شود
پربازدید ترین مطالب
-
مزایای نوشتن بیزینس پلن
اگر افکار و اهدافی که شما در ذهنتان دارید را یک محصول در نظر بگیریم، بیزینس پلن بستهبندی و دستورالعمل آن محصول است! هرچه این بستهبندی حرفهایتر باشد و هر چقدر دستورالعمل استفاده از آن واضحتر و شفافتر باشد، آن محصول در بازار سرانجام بهتری خواهد داشت!!
نظرات کاربران